تاریخ و تمدن
| ||
|
برسم و زور و هوم، از ویژگی های مزدیسنا می باشد، و در مراسم عمده دینی اسباب ستایش است، چنانچه در وقت تهیه نمودن آب زور و فشردن گیاه هوم، و بستن و گشودن شاخه های برسم، اوستا خوانی و ستایش خداوند در نظر است. مانند این رسوم و آداب، با ابراز و آلات ویژه در مندرجات برهمنان، و کنشت یهودیان و کلیسای عیسویان هم دیده می شود. برسم گرفتن و مدتی دعا بر آن خواندن، همان از برای نعمت نباتاب سپاس به جای آوردن است، که مایه تغذیه انسان، ستوران و زینت طبیعت می باشد. برسم را بعنوان نشانی از کلیه رستنیها در مراسم قرار داده، و به آن درود فرستاده می شود، واژه برز (که برسم از این واژه مشتق است) به معنی بالیدن و نمو کردن می باشد. * پرستنده آتــش زردهشـت <><><> همی رفت با باژو وبرسم به مشت * فردوسی این کلمه در اوستا برسمن است، و از کلمه برز به معنی بالیدن و نمو کردن آمده، در سانسکریت بره Barh یعنی شاخه های بریده درخت، و در فارسی تای و در پهلوی تاک گویند. در اوستا مشخص نیست که این شاخهها از چه درختی باید باشد، همین قدر در یسنا 25 هات 3 آمده، اورورم برسمنیم، یعنی برسم (شاخه بریده) درخت یا گیاه. از بخش های دیگر اوستا معلوم می شود، که برسم باید از جنس اورورا (urvara) یعنی نباتات باشد. در کتاب شایست نه شایست، فقط به ذکر آنکه برسم باید از درخت پاکیزه باشد، بسنده کرده است، ولی در نوشته های متأخرین گفته شده، که برسم باید از درخت انار چیده شود. این شاخهها با آداب مخصوصی همراه سرودن سرود های مذهبی و به کمک کارد ویژه ای به نام برسم چین بریده می شود. مدتهاست که به جای برسم های نباتی، برسم های فلزی از جنس برنج یا نقره ساخته شده، و ابعاد آنها عبارتست از بلندی نه بند انگشت، قطر یک هشتم بند انگشت. محل قرار دادن برسمها در هنگام مراسم روی شئی بنام برسمدان یا ماهروی است، و علت نامیدن آن شباهت دو سر این شی به شکل تیغه ماه است. در فرگرد 19 وندیداد فقره 19 نیز همین ابعاد برای برسم در نظر گرفته شده است. گذشته از اوستا، به واسطه خبری از استرابون رسم گرفتن نزد ایرانیان بسیار کهن است، جغرافیدان مذکور راجع به یک آتشکده در کاپتا توکا (آسیای صغیر) می نویسد: مغها درآنجا آتشی که هرگز خاموش نمیشود را نگهداری می کنند، و هر روز در آتشکده حدود یک ساعت در برابر آتش سرود می خوانند، و یک بسته چوب در دست می گیرند، و پرده ای تا به چانه آویخته، که لب های آنان را می پوشاند. مقصود از بسته چوب و پرده همان برسم و پنام است. برسم گرفتن پیش از غذا، در عهد ساسانیان مرسوم بوده است مکررا در شاهنامه فردوسی به این رسم برمیخوریم مانند: در ضیافت نیا طوس، سفیر روم در نزد شاهنشاه خسروپرویز، وقتی که بندوی یکی از گماشتگان پادشاه پیش از غذا با برسم داخل شد، شاه از باج (باژ) گفت، سفیر روم بر آشفته و از سر خوان برخاست. * بیامد نیاطوس با رومیان <><><> نشستند با فیلسوفان به خوان * * چوخسرو فروآمد ازتخت بار <><><> ابا جامه روم گوهرنگار * * خرامید خندان برخوان نشست <><><> بشرتیزبندوی وبرسم به دست* * جهانداربگرفت باژمهان <><><> به زمزم همی رای زد درنهان * * نیا طوس کان دید انداخت نان <><><> زآشفتگی باز پس شد زخوان * * همی گفت باژ وچلیپا به هم <><><> زقیصر بود برمسیحا ستم * ــ بازنویسی از اینترنت، منبع اصلی: ابراهیم پورداوود، ادبیات مزدیسنا، جلد اول، انتشارات انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی، و انجمن ایران لیگ بمبئی.
عکس انوش در چکچک همراه خادم زیارتگاه چکچک، در تابستان 1387 خورشیدی، مشروحدر اینجا، عکس شماره 4542. نظرات شما عزیزان:
|
|